جستاری در کتاب فقه الجهاد علامه یوسف قرضاوی
 
علامه دکتر یوسف قرضاوی بخش دوم کتاب فقه الجهاد خود را به انواع جهاد و مراحل آن اختصاص داده است و آن را به هفت فصل تقسیم کرده است که عبارت است از: از جهاد تا قتال، جایگاه جهاد با نفس، جایگاه جهاد با شیطان، جایگاه جهاد با ظلم و منکرات داخلی، موضع مردم در قبال جهاد داخلی، جایگاه جهاد زبانی و بیانی (جهاد دعوت و تبلیغ)، جایگاه جهاد مدنی و اهمیت جهاد نظامی (روند تکامل جهاد از دعوت تا قتال).

مصداق‌های اصطلاح جهاد
استاد در ابتدای این فصول بر حقیقتی تأکید می‌کند که پیشتر نیز یادآوری کرده است و آن این که مفهوم جهاد کلی‌تر و فراگیرتر از قتال است؛ وی برای اثبات این حقیقت به برخی از آیات مکی که در باب جهاد نازل شده است استناد می‌کند در حالی که در دوران مکی جهادی با مفهوم قتال وجود نداشته است. وی می‌نویسد: یکی از دلایلی که دال بر تفاوت میان جهاد و قتال است این است که پیش از آن که قتال در مدینه آغاز شود اصطلاح جهاد در آیات مکی ذکر شده بود و از جمله آیات مکی که در باب جهاد نازل شده است آیه 110 سوره نحل است که می‌فرماید: «ثمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذِينَ هَاجَرُوا مِن بَعْدِ مَا فُتِنُوا ثُمَّ جَاهَدُوا وَصَبَرُوا إِنَّ رَبَّكَ مِن بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَحِيمٌ» سپس پروردگار تو نسبت به کسانی که مورد شکنجه و آزار قرار گرفته‌اند و پس از آن جهاد نمودند و شکیبایی ورزیدند دارای مغفرت و مرحمت بسیاری است.

تنها این آیه از سوره نحل نیست که به ذکر هجرت و مهاجرین پرداخته است؛ در آیات 41 و 42 همین سوره باز آمده است: «وَالَّذِينَ هَاجَرُوا فِي اللَّهِ مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَلَأَجْرُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ * الَّذِينَ صَبَرُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ». کسانی که برای خدا هجرت کردند پس از آن که مورد ظلم و ستم قرار گرفتند در این دنیا جایگاه و پایگاه خوبی به آنان می‌دهیم و پاداش اخروی بزرگتر است اگر بدانند. از دیگر دلایل دال بر این که جهاد همواره به معنی قتال نیست خطاب خداوند به رسول خود در دو آیه زیر است که در سوره توبه و هم تحریم آمده است: «يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ» (توبة:73، تحريم:9) ای پیامبر با کافران و منافقان جهاد و پیکار کن و بر آنان سخت گیر و جایگاه شان دوزخ است چه بد سرنوشتی و چه زشت جایگاهی.


مراتب جهاد
شیخ قرضاوی در باب گستردگی مراتب جهاد در دیدگاه ابن قیم و محدود نکردن آن به قتال به نقل از وی می‌نویسد: «از آنجایی که جهاد بالاترین درجه اسلام و اصل و اساس آن است، درجات مجاهدان بالاترین درجات بهشت است و همان طور که در دنیا دارای مقام والایی هستند در دنیا و هم آخرت والامقام خواهند بود. رسول خدا در بالاترین مرتبه جهاد قرار دارد و انواع مراتب جهاد راطی کرده است: او در راه خدا با قلب، با دعوت و تبلیغ و با شمشیر انواع مراتب جهاد را سپری کرده است. اوقات او بر اساس جهاد تقسیم شده بود؛ با قلب، با دست و زبان جهاد می‌کرد؛ به همین خاطر در بین جهانیان بیش از همه از او یاد می‌شود و در نزد خداوند دارای بالاترین مقامات است. امام ابن قیم با بیانی زیبا و مستند و با دلایل شرعی درجات جهاد را به سیزده درجه می‌رساند. وی می‌گوید: اگر این حقیقت دانسته شود جهاد دارای چهار مرحله خواهد بود: جهاد با نفس، جهاد با شیطان، جهاد با کفار و جهاد با منافقان.»
جهاد با نفس چهار مرحله دارد: مرحله نخست: مجاهده با نفس در امر هدایت و راهیابی به سوی دین حقی که رستگاری و سعادت دنیا و آخرت انسان در گرو آن است و هرگاه از این علم محروم شود هر دو سرا را از دست داه است.
مرحله دوم: مجاهده با نفس در راه عمل به دانشی است که فرا گرفته است، چرا که علم بدون عمل اگر به زیانش نباشد قطعاً سودی به حالش نخواهد داشت.
مرحله سوم: مجاهده با نفس در راه دعوت به راه حق و آموزش کسانی که چیزی از آن نمی‌دانند، در غیر این صورت جزء کسانی خواهد بود که هدایت و آیات روشن الهی را کتمان می‌کنند چنین علمی نه سودی به او نمی‌رساند و نه او را از عذاب الهی نجات خواهد داد.
مرحله چهارم: صبر و بردباری در راه دعوت و دشواری‌های آن و تحمل اذیت و آزار مردم است و باید همه پیامدهایش را به خاطر خدا تحمل کند.
هر گاه بتواند این مراحل چهارگانه را تکمیل کند بی شک در زمره ربانیون جای خواهد گرفت؛ سلف اتفاق دارند که شخص عالم تنها زمانی می‌تواند یک انسان ربانی باشد که حق را بشناسد، به آن عمل کند و به دیگران نیز یاد دهد. پس هر کس که بداند و عمل کند و به دیگران بیاموزد چنین شخصی در ملکوت آسمان‌ها عظیم و بزرگوار خطاب می‌شود.
جهاد با شیطان دو مرحله دارد: نخست جهاد در راستای دفع شبهات و شک و تردیدهای مؤذیانه‌ای که به ایمان انسان لطمه می‌زند.
دوم: جهاد در راه دور کردن اراده‌های فاسد و شهوات از انسان.
جهاد با کفار و منافقین نیز چهار مرحله دارد: جهاد قلبی، جهاد زبانی، جهاد مالی و جهاد بدنی.
جهاد با کفار جهاد فیزیکی است و جهاد با منافقان جهاد زبانی.


جهاد با ستمکاران و تبهکاران
جهاد با ستمکاران، بدعت گزاران و تبهکاران سه مرحله دارد: نخست: اقدام عملی و فیزیکی اگر قادر باشد و در صورتی که عاجز باشد به جهاد زبانی انتقال می‌یابد. اگر با زبان هم ممکن نباشد باید قلباً با آن مبارزه کند یعنی قلبا آن را نپسندد. اینها سیزده مرحله از مراحل جهاد است. اگر کسی در حالی بمیرد که نه جهاد کرده باشد و نه نیت آن را داشته باشد برشعبه‌ای نفاق مرده است. شیخ پس از آن که از مراحل جهاد با نفس و جهاد با شیطان سخن می‌گوید به مرحله جهاد با ظلم و منکرات داخلی می‌پردازد. وی می‌نویسد: یکی از مراحل جهاد که در اسلام تشریع شده است جهاد با شر و فساد داخلی است و این جهاد ساز و کار بسیار باارزشی برای حمایت جامعه از تباهی، فروپاشی و تجزیه است. چرا که جامعه اسلامی ارزش‌ها و ویژگی‌هایی دارد که آن را از دیگر جوامع جدا می‌سازد و چنانچه این ارزش‌ها تباه یا به فراموشی سپرده شود و یا با آن‌ها مبارزه صورت گیرد دیگر مؤلفه‌های یک جامعه اسلامی را نخواهد داشت.

میدان‌های جهاد در داخل جامعه
جهاد در داخل جامعه دارای چندین میدان است به اعتقاد شیخ قرضاوی مهمترین میدان‌های آن میدان مقاومت در برابر ظلم و ظالمان، جلوگیری از آنان و عدم نزدیکی به آنان است؛ خداوند نیز فرموده است: «وَلا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِيَاءَ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ» (هود:113) بر کافران و مشرکان تکیه مکنید که آتش دوزخ شما را فرو می‌گیرد و جز خدا دوستان و سرپرستانی ندارید و پس از آن یاری نمی‌گردید و پیروز گردانده نمی‌شوید. اسلام در این مرحله از مسلمانان دو مسئولیت اساسی می‌خواهد: نخست این که ظلم نکند و دوم با شخص ظالم همکاری نکند، چرا که یاور ستمکاران نیز همراه او در جهنم خواهد بود. به همین خاطر خداوند سربازان طاغوتیان را نیز مانند خود آنان مورد ملامت قرار می‌دهد: «إِنَّ فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا كَانُوا خَاطِئِين» (قصص: 8) مسلماً فرعون و هامان و لشکریانش خطاکار بودند. درباره فرعون می‌فرماید: «فَأَخَذْنَاهُ وَجُنُودَهُ فَنَبَذْنَاهُمْ فِي الْيَمِّ فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الظَّالِمِينَ» (قصص:40) ما او و سپاهیانش را گرفتیم و به دریاشان انداختیم پس بنگر که عاقبت ستمکاران چگونه شد.


قرآن طاغوت و سربازانش را در زمره ظالمان و ستمکارانی قرار می‌دهد که عذاب و انتقام الهی همه آنان را در بر گرفته و خداوند به خاطر کرده‌های ناپسندشان همه را گرفتار کرده است. به این دلیل که انسان مستکبر خود شخصا اعمال ظالمانه‌اش را اجرا نمی‌کند بلکه به واسطه همین ابزارهای بشری وارد می‌شود و برای سرکوب بندگان و ویران کردن سرزمین‌ها از آنها کمک می‌گیرد و چنین سربازانی معمولاً با اشاره دست فرمان او را اجرا می‌کنند.


تفاوت نمی‌کند که این ستم از سوی ثروتمند به مستمند اعمال شود یا این که از سوی مالک به مستأجر، صاحب کار به کارگر، فرمانده به سرباز، رئیس و سرکرده به زیردست، مردان به زنان، بزرگترها به کوچک‌ترها، سوی حاکم و متولی امر به ملت باشد. تمام این موارد حرام و ناپسند است و واجب است انسان در مقابل آنها با هر اندازه توانی که دارد اعم از دست و زبان و قلب مقاومت کند. همان گونه در صحیح مسلم از ابن مسعود آمده است که رسول خدا فرمود: «ما من نبي بعثه الله في أمة قبلي، إلا كان له من أمته حواريُّون وأصحاب، يأخذون بسنته ويقتدون بأمره، ثم إنها تخلف من بعدهم خُلُوف، يقولون ما لا يفعلون ويفعلون ما لا يُؤمرون، فمَن جاهدهم بيده فهو مؤمن ومَن جاهدهم بلسانه فهو مؤمن ومَن جاهدهم بقلبه فهو مؤمن وليس وراء ذلك من الإيمان حبة خردل». هیچ پیامبری در امت‌های گذشته مبعوث نشده است مگر این که در بین امت خود حواری‌ها و یاورانی داشته است که به سنتش چنگ می‌زدند و اوامرش را اطاعت می‌کردند. سپس جای آنها افرادی می‌آیند که می‌گویند آنچه را که عمل نمی‌کنند و انجام می‌دهند آنچه را که به آن امر نشده‌اند. پس هر کس با دست با آنان مبارزه کند مؤمن است؛ هر کس با زبان با آن مبارزه کند مؤمن است و هر کس با قلب با آنان مبارزه کند مؤمن است و پس از آن به اندازه دانه خردلی ایمان در او وجود ندارد.


رسول خدا جهاد با ستمکاران و طاغوتیان را بر فرد فرد مسلمانان واجب کرده است و هر فرد مسلمان باید در حد توان خود با دست و زبان و قلب به جهاد با منکرات برخیزد و اگر جهاد قلبی به عنوان آخرین مرحله هم ترک شود چیزی از ایمان باقی نمی‌ماند و از فرط ناچیزی آن را به دانه خردل تشبیه کرده است. در این مرحله مطلوب آن است که انسان قلبا ظلم و منکر را ناپسند پندارد و از ظالمان و مرتکبان گناه بیزاری جوید. این مرحله از جهاد به گونه‌ای است که هیچ کس نمی‌تواند از آن سرباز زند، زیرا قلب مؤمن در اختیار هیچ کس جز پروردگار و خالق آن نیست. اسلام به این نوع جهاد نیز عنایت دارد و به آن تشویق کرده است و در برخی احادیث آن را بهترین جهاد قلمداد می‌کند. در احادیث نبوی در این باره آمده است: «أن رجلا سأل النبي صلى الله عليه وسلم، وقد وضع رجله في الغَرْز: أي الجهاد أفضل؟ فقال: «كلمة حق عند سلطان جائر» از طارق بن شهاب بجلی روایت شده است شخصی که پایش بخیه داشت از رسول خدا پرسید: کدام جهاد بهتر است؟ رسول خدا پاسخ داد: سخن حقی که در مقابل حاکم ستمگری گفته شود و این جای تأمل است. شیخ در این باره می‌گوید: خوب است در این باره تأمل کنیم و آن را مقایسه کنیم: چرا رسول خدا مرتبه این نوع جهاد را تا این حد بالا می‌برد؟ چرا آن را بهترین جهاد قلمداد می‌کند و کسی را که در این راه کشته شود همنشین سید الشهدا می‌داند؟ پاسخ این است که خطر فساد داخلی در صورتی که به حد وخامت برسد بسیار بزرگ و شر آن برای امت خطرناک است به همین خاطر اسلام جهاد علیه ظلم و فساد داخلی را بر جهاد بر ضد کفر و تجاوزات خارجی مقدم می‌داند.


چه بسا فساد داخلی مقدمه‌ای برای تجاوز خارجی باشد، در اوایل سوره اسراء نیز دلیلی برا این مدعا وجود دارد: آنجا که خداوند از سرگذشت بنی اسرائیل و دو بار فساد و طغیان و سرکشی آنان برای ما سخن می‌گوید. آنان در بین خود کسی را نیافتند که از فساد بازشان دارد یا در برابر آن مقاومت کند. بنابراین خداوند دشمنان خارجی را بر آنان مسلط کرد به طوری که داخل خانه‌ها را می‌گشتند و عبادتگاه‌هایشان را خراب می‌کردند، تورات را می‌سوزاندند و بدترین عذاب‌ها را به آن می‌چشاندند و بر هر چه دست می‌یافتند می‌کشتند و در هم می‌کوبیدند. این وعده خداوند انجام شدنی است و از همین جا متوجه می‌شویم که فساد داخلی پیش زمینه‌ای برای حمله و اشغال بیگانگان است. خداوند آنان را از چنین مجازات‌هایی برحذر داشته و هشدار داده است که چنانچه در آینده هم مرتکب فساد شوند چنین سرنوشتی در انتظارشان خواهد بود: «عَسَى رَبُّكُمْ أَنْ يَرْحَمَكُمْ وَإِنْ عُدْتُمْ عُدْنَا») إسراء: 8) امید است پروردگارتان به شما رحم کند اگر هم به زشتی‌ها برگردید ما هم به مجازات کیفر بر می‌گردیم.
یعنی اگر به طغیان و ظلم و سرکشی برگردید ما هم از همان راه با شما وارد می‌شویم و دشمنان را بر شما مسلط می‌کنیم. این درک عمیق و فهم دقیق استاد جای تأمل است که جهاد با ظلم و ظالمان را جهادی می‌داند که مقدم بر جهاد با کفار و مشرکان است. چرا که خطر این بخش بیشتر است و در مقایسه با جهاد خارجی تأثیر بیشتری در عقب ماندگی امت و انحطاط آن دارد. حقیقت این است که اگر ظلم و ستم از خارج بر امت تحمیل شود در پیکر امت روح مقاومت و سرسختی ایجاد می‌شود و مقاومت در برابر کفر و ظلم بسیار سریع جان می‌گیرد و توان خود را باز می‌یابد، همگان صفوف خود را متحد می‌کنند و با هم یکپارچه می‌شوند. اما ظلم و فساد داخلی مانند کرمی‌است که در جسد نفوذ می کند و آن را از پای در می‌آورد و همانند غده سرطانی است که بدن انسان پیش از از دست رفتن فرصت به وجود آن پی نمی‌برد.

مفهوم تغییر با قلب
دکتر قرضاوی می‌نویسد که برخی از مردم گمان می‌کنند تغییر با قلب به مثابه یک واکنش منفی است که چیزی را عوض نمی‌کند مسلمان تنها به گفتن کلماتی در قلبش کفایت می‌کند و زبانش را هم تکان نمی‌دهد. اما حقیقت این است که تغییر با قلب از مراتب ایمان است و واکنش منفی نمی‌تواند این جایگاه را داشته باشد. شیخ می‌نویسد: تغییر با قلب یا جهاد قلبی به معنی شدت خشم درونی در برابر امر منکر و اکراه داشتن ظلم و انکار فساد است. هنگامی که قلب انسان تا این حد آکنده از خشم و اکراه و انکار و در واقع یک انقلاب درونی شود همین خود می‌تواند مقدمه‌ای برای انقلاب گسترده بیرونی باشد و می‌رود که ظلم و فساد را از ریشه برکند. هنگامی ‌که مؤمن می‌بیند ظلم بیداد می‌کند، فساد رواج یافته است و منکرات حاکم شده است و راهی برای تغییر آن نه با دست و نه با زبان وجود ندارد قلبش از غصه آکنده می‌شود و سینه‌اش از خشم بسان دیگ روی آتش می‌جوشد؛ این دیگ راهی برای تنفس داشته باشد در غیر این صورت منفجر خواهد شد. این هیجان قلبی و وجدانی پشتوانه مهمی برای هرگونه تغییر عملی آتی است؛ چرا که تغییر معمولاً از خلأ آغاز نمی‌شود بلکه باید مقدمه و انگیزه روانی داشته باشد که انسان را برانگیزد و به سمت آن سوق دهد. بنابراین تغییر یا جهاد قلبی آن گونه که برخی از مردم فهمیده‌اند یک موضع گیری منفی نیست و اگر چنین می‌بود رسول خدا آن را تغییر یا جهاد نام نمی‌نهاد و برای آن مرتبه‌ای مراتب ایمان قائل نمی‌شد اگر چه پایین‌ترین درجه ایمان باشد و پایین‌تر از آن به اندازه دانه خردلی ایمان وجود نداشته باشد. به همین خاطر جهاد علیه ظلم ضروری است و بر دیگر انواع جهاد مقدم است. این نوع جهاد است که امت را از شرارت و پیامدهای آن پاک می‌کند و آتش فتنه را پیش از شعله ور شدن آن و پیش از وخامت اوضاع و گسترش آن خاموش می‌کند.

دیگر میدان‌های جهاد اجتماعی
دکتر قرضاوی بر این باور است که جهاد اجتماعی میدان‌های دیگری نیز دارد که از اهمیتی بسان اهمیت مقاومت در برابر ظلم و سرکشی برخوردار است و نمونه‌های بارز آن عبارت اند از:
الف: میدان مقاومت در برابر انحراف اخلاقی و ناهنجاری: میدان دوم جهاد داخلی میدان انحرافات اخلاقی، ناهنجاری و هوس رانی است. این ویژگی‌ها بسیار خطرناک است و می‌تواند امت را به پرتگاه نابودی سوق دهد و تمامی امور زندگی اش را مختل می‌کند و بدرفتاری و کژراهی باعث می‌شود فساد در همه جا رخنه کند. خداوند می‌فرماید: «ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُمْ بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ» (روم: 41) تباهی و خرابی در دریا و خشکی پدیدار گشت به سبب کارهایی که مردم انجام می‌داده‌اند بدین وسیله خداوند سزای برخی از کارهایی را که انسان‌ها انجام می‌دهند به آنها می‌چشاند تا این که آنان بگردند.
ب: مقاومت در برابر بدعت و انحراف فکری: جهاد داخلی میدان سوم و مهمی هم دارد که عبارت است از میدان نوآوری و بدعت گزاری در دین؛ بدین صورت که در دین چیزی ایجاد شود که پایه و اساسی ندارد و چیزهایی بر آن افزوده شود که با سرشت دین اعم از عقیده و اخلاق و شریعت یا آداب و رسوم آن منافات دارد. یا این که به مسائلی دعوت شود که با عقید و آیین و ارزش‌های دینی همخوانی نداشته باشد. اسلام به ویژه در زمینه بدعت و نوآوری در دین و امور مخالف با اندیشه اسلامی بسیار حساس است. به همین خاطر رسول اکرم می‌فرماید: «مَن أحدث في أمرنا ما ليس منه، فهو ردٌّ» هر کس چیز جدیدی در امر دین بیاورد که دستوری بر آن نباشد مردود است. خطر بدعت‌ها از گناهان بیشتر است، چرا که گناهان برای مردم آشکار و افشا شده است اما بدعت‌ها خود را در لباس دین پنهان می‌کند و کالای تقلبی خود را بر این اساس که مایه تقرب به خداوند است به مردم عرضه می‌کند، در حالی که مردم از حقیقت آن چیزی نمی‌دانند. به همین خاطر گفته‌اند بارها دیده شده است که گناهکار از کرده خود پشیمان شده است و به سوی خدا توبه و استغفار می‌کند اما بدعت گزار نه توبه می‌کند و نه استغفار؛ چرا که گمان می‌کند با همین اعمال به خدا نزدیک می‌شود پس چگونه توبه و استغفار کند؟ به همین خاطر گفته‌اند: بدعت در نزد شیطان از گناه محبوب‌تر است چرا که گناه انسان را فاسد می‌کند اما بدعت دین را به فساد می‌کشاند.

مقاومت در برابر مرتدین:
 از جمله مؤلفه‌های جهاد با فساد و منکرات در داخل جامعه اسلامی جهاد علیه مرتدین است، یعنی کسانی که پس از ایمان کفر ورزیده‌اند. شیخ قرضاوی معتقد است اگر اسلام به تغییر منکر و مقاومت در برابر ظلم و گناه با دست یا زبان یا قلب دستور داده است، خطر کفر بر جامعه به مراتب بیشتر از خطر تمام گناهان حتی گناهان کبیره است. کفر بزرگ‌ترین کبائر و شنیع‌ترین انواع منکرات است و ارتداد نیز بدترین مراحل کفر است. کسی که با بینش و آگاهی اسلام آورد سپس به برخی شبهات دچار شود بر او واجب است نزد عالمان مسلمان و مورد اعتماد دینی برود و مسأله را به بحث و مناقشه بگذارد و شبهه‌اش را برطرف کند؛ یقینا کسی که خواهان هدایت به سوی حق باشد شبهه‌اش مرتفع خواهد شد. زیرا دین اسلام دارای عقائد و باورهایی است که با فطرت انسان همخوانی دارد و مفاهیمی را در خود دارد که عقل را مورد خطاب قرار می‌دهد. شریعت و آیین اسلام ضامن تحقق عدالت است و ارزش‌های اخلاقی آن مایه تزکیه درون و ارتقای زندگی دنیوی است. اگر فرض را بر این بگذاریم که چنین شخصی قانع نشده باشد یا وانمود کند که قانع نشده است و نسبت به حقیقت اسلام و صداقت پیامبر اسلام یقین نداند، اما این اعتقاد را در دلش نگه دارد و کسی را به سوی معتقدات خود دعوت نکند، کار او به خدا واگذار می‌شود و کیفرش به آخرت مربوط است. اما چنین انسانی زمانی خطرناک و شرور می‌شود که داعی کفر و ارتداد در داخل جامعه اسلامی باشد، بنابراین این کار مرتد شورش علیه جامعه و تغییر تابعیت و وابستگی اش از یک امت به امت دیگر است و این امر در معیارهای ملی خیانتی بزرگ محسوب می‌شود. همان طور که برای یک شهروند جایز نیست به میهن و امت خود پشت کند و هویت کشور و ملت دیگری را بپذیرد، به ویژه زمانی که ملت مقابل بر وطنش مسلط شده و آن را در کنترل خود داشته باشد. از این رو در اندیشه دینی نیز جایز نیست مسلمان از امت اسلام تغییر هویت دهد و به امت دیگری بپیوندد و از دارالاسلام به میهن دیگری ملحق شود. مسأله مرتد از این قرار است؛ بر این اساس ارتداد تنها تغییر موضع عقلی نیست بلکه عبارت است از تغییر هویت و گرایش انسان و بیگانگی از یک امت و پیوستن به امت دیگری که با آن مخالف است یا دشمنی دارد.

ارتداد سلطان
دکتر قرضاوی معتقد است خطرناک‌ترین ارتداد ارتداد سلطان یا حاکم است. زیرا کسی که باید از عقیده امت دفاع کند و در برابر ارتداد مقاومت و مرتدین را تحت تعقیب قرار دهد و نگذارد در سایه جامعه اسلامی زندگی کنند، اکنون به کسی تبدیل شده است که در نهان و آشکار ارتداد را رهبری می‌کند و به صورت سری و جهری فساد را گسترش و از مرتدین حمایت می‌کند؛ راه‌ها و روزنه‌ها را بر روی آنان می‌گشاید و به آنان لقب و نشان نیز اعطا می‌کند. شیخ آنگاه به مواضع مردم در مقابل جهاد داخلی می‌پردازد و می‌گوید: مردم در مقابل این جهاد به سه گروه تقسیم می‌شوند: گروه کندرو، گروه تندرو و گروه میانه رو.
1- گروه کندرو یا واپسگرا: گروه اول گروه واپسگرا هستند که از این میدان فرار می‌کنند و به هیچ وجه وارد آن نمی‌شوند. آنان سرکشان را به حال خود رها می‌کنند تا فعالیت‌های خود را در راستای فاسد کردن امت و خوار کردن انسان‌ها ادامه دهد. فسق در اخلاق و درون مردم چون آتش در هیزم نفوذ می‌کند و تهاجم فکری خرد امت‌ها را به تباهی می‌کشاند و برداشت‌ها و تصورات آن را تحریف، فرهنگ‌ها را فاسد، دین را منحرف و امت را از هویتش بیگانه می‌کند. این در حالی است که مردم بی تحرک ایستاده و به تماشا نشسته‌اند؛ نه تنها فعالان را به جنبش وا نمی‌دارند که آنان را از حرکت باز می‌دارند و به بهانه‌ها و توجیهات گوناگونی چنگ می‌زنند که نه نزد خداوند دلیلی بر آن وجود دارد و نه در حوزه عقل و نقل جای می‌گیرد.

2- گروه تهاجمی (داعیان خشونت مسلحانه): بر خلاف گروه نخست گروهی نیز وجود دارد که به خشونت متوسل و به اقدام مسلحانه فرا می‌خوانند؛ بدون حکمت و بدون تحقق شرایط و بدون این که پیامدهای آن را بررسی کنند که آیا این کار به اصلاح ختم می‌شود یا خیر به زیان جامعه است یا به سود آن وارد عمل می‌شوند. از این رو در زمان ما در بسیاری از کشورهای اسلامی گروهای جهادی به پا خاسته‌اند و به گمانم خاستگاه آنان از مصر باشد که سپس در الجزایر و دیگر کشورهای اسلامی نیز گسترش یافته‌اند.
1. گروه میانه رو: در بین تفریط داعیان تسلیم در برابر حاکمان ستمگر و افراط مدعیان شورش و اقدامات مسلحانه بر ضد آنان بدون این که حسابی برای پیامدهای آن باز کنند و فجایع آن را مد نظر قرار دهند، گروه میانه رویی نیز یافت می‌شوند که در برابر منکرات رایج و نسبت به فسادی که حاکم است سکوت نکرده و از آن چشم پوشی نمی‌کنند و در برابر ظلمی که رو به وخامت می‌رود بی تفاوت نیستند. چرا که اگر در برابر آن مقاومت نکنند باعث تخریب کشور و هلاکت و نابودی تمام امت اعم از نیکان و بدان آن می‌شوند. خداوند می‌فرماید: «وَاتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ» انفال 25. خویشتن را از بلا و مصیبتی به دور دارید که تنها دامنگیر کسانی نمی‌گردد که ستم می‌کنند و بدانید که خداوند دارای کیفر سخت و مجازات شدید است.
 
پس از آن شیخ به مراحل جهاد با زبان و بیان یا جهاد دعوی و تبلیغی می‌پردازد و می‌نویسد: از انواع جهاد و مراحل آن که بر انسان مسلمان فرض شده است جهاد زبانی است و این نوع جهاد با دعوت به اسلام و تشریح محاسن آن و رساندن پیام اسلام با زبان هر امتی که برایشان قابل فهم باشد امکان پذیر است. این جهاد با اقامه دلایل برای مخالفان با منطق مستحکم علمی و پاسخ به یاوه گویی‌های دشمنان و رفع شبهه‌هایی که علیه آن رواج می‌دهند انجام می‌شود و هر انسانی به اندازه توان خود مکلف است. وی سپس از جهاد مدنی و کیفیت آن سخن می‌گوید و می‌نویسد: یک نوع جهاد به نام جهاد مدنی نیز وجود دارد که در اینجا از آن سخن می‌گوییم؛ منظور مان، جهادی است که به نیازهای گوناگون جامعه پاسخ می‌گوید و به مشکلات آن می‌پردازد. این نوع جهاد خواسته‌های مادی و معنوی جامعه را پوشش می‌دهد و به سایر زمینه‌ها نیز تسری می‌یابد تا این که جایگاه شایسته‌اش را در جامعه احراز کند. این جهاد زمینه‌های گوناگونی را شامل می‌شود: زمینه علمی و فرهنگی، زمینه اجتماعی، اقتصادی، آموزشی و تربیتی، طبی و بهداشتی، محیط زیست و زمینه‌های فرهنگی به معنای عام کلمه. امام این قیم این نوع جهاد را در مراحل سیزده گانه جهاد در سیره نبوی ذکر نکرده است، اما این نیز جهادی است که دلایل شرعی از قرآن و سنت آن را اثبات می‌کند و از طرفی در مقاصد شریعت نیز می‌توان به آن دست یافت. شیخ آنگاه این بخش را با بحث از جهاد نظامی که موضوع کتاب است به پایان می‌برد و اشاره می‌کند که این نوع جهاد دارای چند مرحله است: مرحله هشدار و تبلیغ به صورت دعوت فردی، سپس مرحله جهاد دعوی گسترده در دوران مکی، جهاد صبر بر آزار دشمنان و پرهیز از قتل، مرحله اذن و رخصت جهاد، مرحله امر به قتال و آنگاه دوره جهاد همراه با قتال.